عشقم بابا شدنت مبارک
سلام مامانی
امشب به بابایی گفتم تو اومدی. بزار برات تعریف کنم
موقعی که از مطب دکتر برمیگشتم خونه یه جفت کفش ناز برات خریدم. بابایی که اومد رفت دوش بگیره. تو یه کاعذ از طرف تو برای بابایی نوشتم که :
سلام بابایی. من تو دل مامانیم. مواظب من باشید. یه عکس پستونک هم کشیدم براش
وقتی دید خیلی شوکه شد. اصلا باورش نمیشد. همش می پرسید راس میگی؟ واقعا هست؟
گفتم از خودش بپرس . اومد لباسمو زد بالا رو شکمم نوشته بودم سلام بابایی. کلی خندید. بوست کرد.بعد هم هر دومونو بغل کرد .
هنوز نمیدونم در چه حاله. اما کم کم باهاش کنار میاد. آخه همه چی خیلی سریع اتفاق افتاد.
بابایی تا شب همش می گفت اینقدر بهم فشار اومده قلبم درد میکنه. آخی فداش بشم.
بابایی خیلی ناز و باحاله. بیای کلی با هم بازی میکنید و خوش میگذره بهتون.
من و بابایی بیصبرانه منتظرتیم
دوست دارم دونه کوچولوی مامان
اینم واسه بابایی
عزیزم خوشحالم که تو رو دارم، بیشتر از همیشه عاشقتم و دوست دارم.
مطمئنم خوشبختیمون با اومدن ثمره عشقمون کامل میشه.