قایم موشک بازی
سلام فسقلی مامان
امروز از صبح دنبال سونو بودم تا تورو ببینم کوچولو. اما انگار طلسم شده بود هر جا میرفتم یا مسئولش نبود یا تعطیل بود یا اصلا سونو نداشتن یا ....
مثل اینکه قسمت نیست ببینمت امروز. شب که بابایی اومد قرار بود بریم خرید اخه میدونی که فردا کلی مهمون داریم هم شب یلداس هم شب سالگرد ازدواج منو بابایی. البته امشبه که ما یه دفعه فردا یه جشن کوچولو میگیریم.
گل من امسال واسه سالگرد عشقمون تو دلمی و چقدر خوبه که تو هم هستی. خیلی دوس داشتیم امشب ببینیمت. آخه میخواستیم فردا شب که همه جمع هستن به همه بگیم که یه فرشته کوچولو به خونوادمون اضافه شده.
خلاصه تا نه شب گشتیم و بالاخره یه جا پیدا کردیم اما اقای دکتر هر چی گشت تورو پیدا نکرد
داری با مامان و بابا قایم موشک بازی میکنی و میخوای بیشتر دل مارو آب کنی آره؟ اقای دکتر گفت یه هفته دیگه بیایین معلومه اما نگران نباشین فعلا همه چی خوبه.
ما هم برگشتیم خونه تازه خرید هم نکردیم و همه کارا موند واسه فردا
مامان خیلی دوست داره وروجک