هشت ماهگی نفسم
دوباره سلام
خوبی دخمل طلای مامان؟ عزیزکم ماه هشت هم بالاخره تموم شد. یه کم اذیت شدیم ولی خداروشکر فعلا همه چی مرتبه. میدونی که ١٣ هر ماه میریم تو ماه جدید. این آخرین ١٣ هست که تو دلمی مامانی!!!
اره مامانی. داره تموم میشه. فقط یه ماه دیگه مونده تا بپری تو بغل مامانی ایشالا. نمیدونم از الان میشه شمارش معکوس یا هفته های اخر یا روزای اخر فقط مهم اینه که داری میای. من و بابایی با کلی هیجان منتظرتیم. مامانجون و بقیه هم همه خوشحال و منتظرن.
هوا خیلی گرم شده و مامانی خیییییلی توپول! بابایی بهم میگه قربونت برم که طول و عرضت یکی شده !!! همه چی سخت شده فسقلی. حتی راه رفتن! همش فدای یه تار موت. تو سالم بیا پیشمون مامان سخت تر از اینارو هم تحمل میکنه.
بابایی مثل همیشه خیییلی مواظبمونه. طفلکی با یه عالمه کار و ماموریت و خستگی یه لحظه ازمون غافل نمیشه. خدا برامون حفظش کنه ایشالا.
اینم جایزه هشت ماهگیت