پــــــــــــارک . . .
عشق کوچولوی من امروز 28 شهریور من و تو و مامانجون برای اولین بار بدون ماشین رفتیم بیرون البته شما با کالسکه بودی خانم خانما. یکم پیاده روی کردیم و تو هم کل مسیرو خواب بودی !
شب هم برای اولین بار رفتیم پارک و بعد هم رستوران. بازم خواب بودی و مجبور شدیم تو خواب از اولین گردشت عکس بگیریم.
راستی شب هم تب کردی و تبت به 38 رسید. داشتم دق میکردم. با بابایی بهت قطره دادیم و تا 4 صبح بیدار بودیم و شیفتی یا رو پا تابت میدادیم یا تو بغل میچرخوندیم چون حال نداشتی و نمیخوابیدی. فداتشم همش ناله میکردی. بالاخره ساعت 4 بابایی موفق شد بخوابوندت. تبت هم اومد پایین خداروشکر.
چند تا از عکسای خانم خوابالو تو پارک
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی