شکوفه انار مامان و بابا، نارمیلا جونشکوفه انار مامان و بابا، نارمیلا جون، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

قشنگ ترین اتفاق زندگی

فرشته قشنگ من فردا زمینی میشه

1392/5/6 0:28
نویسنده : مامانی
154 بازدید
اشتراک گذاری

 امروز با بابایی رفتیم پیش خانم دکتر. مثل اینکه خیلی عجله داری و حسابی حوصله ات سر رفته. چون دکتر گفت به احتمال زیاد فردا میای !!!

 

عزیز دلم

عشق مامانی و بابایی

فردا یه اتفاق خیییییلی بزرگ قراره تو زندگی ما بیفته.

قراره یه فرشته کوچولو بیاد و برای همیشه بشه همدم مامان و دخمل نازه باباش.

قراره تو بیای مامانی.

فردا با پاهای کوچولوت میای به این دنیا.

آروم و قرار ندارم. کلی روزای خوب و شیرین تو تصوراتم هست که امیدوارم با اومدنت همشونو تجربه کنیم. 

فردا از وجودم جدا میشی عزیز مادر . با اینکه از تو دل مامانی میای بیرون و میای تو بغلم ولی باز یه حس دلتنگی دارم. بی تاب بغل کردن و بوسیدنتم. بی تاب بوی تنتم. بی تاب گرمای تن کوچولوتم که میدونم دنیا دنیا آرامشه.

اما دلتنگم . . .

از روزی که فهمیدم اومدی و مهمون دلم شدی تا امروز با هم بودیم. ضربانم رو ضربان قلب کوچولوت تنظیم شد. نفسم بند شد به نفست. با هم گرسنه شدیم و غذا خوردیم. با هم تشنه شدیم و آب خوردیم. با هم خوابیدیم. با هم خندیدیم و حتی با هم ناراحت شدیم.

دلم تنگ میشه واسه لگدای محکمت. دلم تنگ میشه واسه سکسکه های ریز و منظمت. دلم تنگ میشه واسه سر خوردنت تو دلم. دلم تنگ میشه واسه بازی کردنت با کلیه ها و دنده های مامان!

دلم تنگ میشه واسه تک تک لحظه هایی که فقط و فقط واسه من بودی . . .

کوچولوی قشنگم از خدا بخواه مواظبمون باشه و همه چی خوب پیش بره.

بالاخره بعد از این همه انتظار فردا لمست می کنم . . .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

تانسو
26 شهریور 92 21:48
واي چه قشنگ احساستو نوشتي بغض كردم...